نانم های دخترم
معصومه 22 ماهه :
جذاب ترین بخش حرف زدنات رو برات مینویسم گلم...
پوشانانم بپوشم یا بپوشون
مینا نانم میکشم
می نونانم می خونم
عوض آنانم عوض کنم یا عوض کن
جیش نانم جیش کردم یا دارم
بو شو نانم بشورم
پوشوو نانم پشتم رو بمالم یا بمال
ناهار نی نانم ناهار میخورم
باز نانانم باز کنم
کلا آخر همه فعل هات نانانم یا نانم اضافه میکنی شکرم شیرینم
بعضی وقتها که با استرس حرف میزنی یا خیلی ذوق داری نانم هات زیادترم میشه ... نانانانانانم
گلم این روزا خونمونو سرشار از ذوق و جیغ و هورا کردی بابت حرف زدن مثل عسلت . دیگه کامل حرف میزنی و ما رو بیهوش میکنی.
در رو که باز میکنم هوای خونه عوض شه میری جلوی در و بلند صدا میکنی دایی دایی ننانی(زندایی)
عسلم بابایی تو حیاط تاب وصل کرده و بعداز ظهرایی که خسته نباشه میبرتت تاب بازی تقریبا از پارک رفتن خلاص شدیم خداروشکر
ماه رمضونه و ما روزه ایم خوردنیا دیگه مال توشده وقتی داری چیزی میخوری به ما هم تارف میکنی بعد برمیگردونی و میگی ماما یا بابا روزس قربونت بشم آخه هنوز نمیدونی روزه یعنی چی !
عاشقانه این روزها رو به خاطر مسپارم . دخترم صبورم ، صبورانه شیر نخوردنت رو تحمل میکنی و شبها فقط با سر گذاشتن به روی بالش خوابت میبره آخه این چیزی نبود که اطرافیان بهم گفته بودند ، همه میگفتند شبها بچه اذیت میشه و بی تابی میکنه و حتی تا صبح گریه میکنه ... اما تو با تمام وابستگی و علاقه شدیدی که به شیر خوردن داشتی و هنوزم داری خیلی راحت و بی دردسر قبول کردی که مامان دیگه استراحت کنه قربونت شم من .اما مامانی دلش راضی نمیشه شما کمتر از دو سال شیر بخوری به همین خاطر شبها تا صبح دو سه بار سیرابت میکنم تا جبران بشه این محبت و صبرت عزیزم...