***معصومه ناز ما ******معصومه ناز ما ***، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره
**فاطمه بانوی ما ****فاطمه بانوی ما **، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره

معصومه ، مسافر بهشت

تولد معصومه خانوم و اولین حرکات نی نی

1391/6/30 19:12
5,083 بازدید
اشتراک گذاری

یه روز قبل از به دنیا اومدنت تو بیمارستان (89 کیلو)

همراهی علیرضای مهربونم برای اتاق عمل

 

 

یک شهریور نود ساعت 9ونیم صبح خدا یه هدیه زیبا به مرضیه و علیرضا داد که از هر چیزی تو این دنیا با ارزش تره  .خدایا شکرت !

مامانی معصومه نازش رو بعد به دنیا اومدن دید و  بعد از خروج از اتاق عمل بابایی دیدش...

معصومه نازنینم با 3 کیلو و 610 گرم وزن و 50 سانتی متر قد به دنیا اومد ...

niniweblog.com

دخترم وقتی دنیا اومدی دنیا برامون بهشت شد . مامانی وقتی تو رو تو اتاق عمل دید فکر کرد یه فرشته کوچولو نشونش دادن باورش نمیشد این نی نی اونه .یعنی چی؟ خدایا چقد تو بزرگی!

 

تمام زیبایی های عالم و خوشی ها تو اون سه روز که تو بیمارستان بودیم مال ما بود چون دیگه چیزی کم نداشتیم . بووووس اولین گریتو بابایی ضبط کرده هر وقت میبینمش دلم پاره پاره میشه چون جیگر مامان از نور فلاش دوربینی که تا به حال ندیده  ترسیده و اینجوری گریه میکنه الهی من فدات شم.گریه‌آور

 

روز سوم که برمیگشتیم خونه از تکونای ماشین میترسیدی وقتی بابایی در ماشینو قفل کرد دست و پاهات یه متر باز شد و پریدی بالا ! مامان فدات شه

niniweblog.com

 

 

 

 

 

                              سه روزگیت تو بیمارستان دخملمniniweblog.com

اینم خوشامدگویی برای دختر نازم

1

    

                 http://zibasaz.niniweblog.com/                4 روزگی معصومه         

         

5 روزگی دخترم

7 روزگی معصوممون و روز عقیقه بغل دایی مهدی

         

9 روزگی معصومه و اولین عید زندگیش (عید فطر)

9 روزگی و اولین باری که توی کریر رفتی

کیک تولد دخترم

10 روزه گی دخترم مبارک

 

14 روزگی معصومه

18 روزگی معصومه و اولین شکار لبخند

معصومه 33 روزه و اولین باری که با شیشه شیر مامانی رو خورد

37 روزگی دخترم کهبرای اولین بار تنهایی  با مامانی رفتیم دد و پلاک وان یکاد تو عوض کردیم

38 روزگی و روز دختر (تولد حضرت معصومه(س))

معصومه 50 روزه

52 روزگی معصومه

 

 

معصومه 1 ماه و34 روزه:

4 مهر یعنی تو 34 روزگی اولین حرکتهات شروع شد دست و پا میزدی و جلو میرفتی وااااای اونقد برامون جالب بود که زنگ میزدیم و به همه میگفتیم که دخترمون داره حرکت میکنه دیگه تو جاش بند نمیشه جیگر مامان

niniweblog.com

به صداها عکس العمل نشون میدادی و با ما حرف میزدی ماشااله هوشیاریت مثل بچه 4 ماهه بود واقعا باهوش و زرنگ بودی عسلم باید هر روز برات صدقه میدادم تا دلم آروم بشه . اون روز با هم دوتایی رفتیم خرید هر کس تو رو میدید میگفت چرا آوردیش بیرون خیلی کوچولوس بذار 40 روزش بشه بعد من میگفتم نه دخترم باید از همین کوچولویی با جامعه ارتباط برقرار کنه وگرنه جامعه گریز میشه واقعا هم همینطور شد الان اونقدر خوب و عالی با دیگران ارتباط داری که همه کیف میکنن دلبندم خدا حافظت باشه

niniweblog.com

                                     29 روزگیش حاضر سده بره در دری

 

                                                    36 روزگی وقتی لالا کرده بودی

پسندها (1)

نظرات (2)

alireza
9 خرداد 93 3:24
ببین چقدر نازه ! عین فرشته ست. یه فرشته کوچولوی بهشتی...
مامان ضحــــا
15 مرداد 93 8:43
دوران 9 ماه بارداري خيلي شيرينه هر شب و هر روزش براش خاطره ست انشاالله خدا براي همه ي كساني كه آرزوشونو دارن براشون بده معصومه خانوم خوش آمدي