***معصومه ناز ما ******معصومه ناز ما ***، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره
**فاطمه بانوی ما ****فاطمه بانوی ما **، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

معصومه ، مسافر بهشت

خاطره روز غم انگیز

1391/12/19 7:20
289 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشقم

معصومه 18 ماهه:

ببخشید مامانی اینقدر دیر به دیر برات می نویسم آخه عروسی خاله راضیه بود و همین طور خدنه تکونی عید خلاصه این چند وقته سرمون خیلی شلوغ بود تازه امروز یه کم کارام رو به راه شده به بابایی گفتم کامپیوتر رو راه بنداز تا من بتونم کار کنم

عزیز دلم قربون دل معصومت برم سه چهار روز مونده بود به 18 اسفند که عروسی خاله راضیه بود خونه مامان جون بودیم سر ظهر بود که میخواستیم ناهار بخوریم توی اتاق با خاله بازی میکردی که یه دفعه صدات ریختن شیشه اومد هراسون اومدم تو اتاق که دیدم گریه میکنی بغلت کردم تا آرومت کنم که خاله گفت مرضیه صورتش بریده منم وحشت زده صورتتو نگاه کردم دیدم خونیه اما نبریده دستاتو نگاه کرده  دیدم انگشتت بریده بود وای چه بریدنی الهی مامان  فدات شه عزیزم مگه بند میومد اونقدر فشارش دادم دستت سر شده بود تو گریه میکردی من گریه میکردم دلم داشت کباب میشد سریع زنگ زدیم به اورژانس اما گفتن باید بخیه بشه ببرین بیمارستان . خلاصه رفتیم بیمارستانو عکس انداختیم  خداروشکر استخونت سالم بود دکتر هم گفت بخیه نمیخواد پانسمان کافیه اومدیم خونه و تا سه چار روز بعد خوب شدی عسلم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان بهار
21 فروردین 92 9:36
سلام آخییی!!! الهی بخیر گذشت! ایشا.. هیچ وقت دیگه از این اتفاقهای بد نیافته!