عروسی عمو رحیم
معصومه 2 ماه و 23 روزه : 24 آبان ماه بود و جیگر مامانی دوماهه , عروسی عمو رحیم بود به خاطر شما عسلی نمیخواستم برم اما عمو گفت اگه نریم ناراحت میشه بالاخره رفتیم. تو نازنینم اونقده ناز شده بودی که همش برات دعا و صلوات میفرستادم تا یه موقعی چشم نخوری تصمیم گرفتم دست هیچکس هم ندمت چون سالن بود زمین سرامیک بود و تو هم خیلی کوچولو بودی خیلیا از دستم ناراحت شدن اما اشکال نداره از تو برام عزیزتر نبودن که عسلم خدا رو شکر تو مثل همیشه آروم بودی تا زمانی که مراسم به اوج خودش رسید یعنی صدای آهنگ اونقد بلند شد که تو رو آزار میداد و به گریه افتادی با بابایی و مادر جون و پدر جون رفتیم بیرون یه گشتی زدیم و برگشتیم و تو آروم شدی فرشته ی مامان ... ...
نویسنده :
مامان دو فرشته
1:48