خزانه لغات دخترم!
معصومه 25 ماهه:
سلام بلاله مامانی
میبینی تو رو خدا از در و دیوار میری بالا ... هر چی هم می ترسونمت میگم میوفدی اوف میشی بازم میری بالا...
شلوار که میخوای بپوشی ، میشینی و پاهاتو دراز میکنی یه پاتو با موفقیت وارد شلوار میکنی اما...
اون یکی پاتو به جای اینکه پاچه شلوار رو بچرخونی پاتو به زور میکشی تا جایی که دردت میاد و عصبانی
می شی و ولش میکنی آخه چی فکر میکنی مامانی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خودتو پوشک میکنی اونقده ناز ... دراز میکشی و پاهاتو میگیری بالا .... ازت فیلمم گرفتم
تا کار بدی میکنی یا میبینی ما ناراحتیم میای و میگی ببسید تا ما نگیم باشه ولمون نمیکنی
بابایی درص انایی دریدی؟؟؟؟ این جمله این روزاست که بابایی به محض وارد شدنش به خونه بعد سلام
از تو می شنوه!(بابایی قرص نعنایی خریدی؟؟) عاشق قرص نعنایی هستی ولی برای اینکه زیاده روی
میکردی مثلا بابا روزی یه دونه میخره و با خودش میاره در صورتی که یه بسته خریدیم تو یخچال از دست
تو پنهانش کردیم
ماما دعوا نون! اینم جمله ایه که شما دست پیش میگیری که پس نیوفتی بلاچه من... یعنی مامان دعوام
کن ، میگم چرا ؟میگی چیشیدم (کشیدم) میگم چی رو کشیدی ؟ دستاتو نشون میدی که با ماژیک
نقاشی فرمودین
بلال (بمال) کلمه آشنای شبهای ما ، معصومه خانوم تا میاد تو رختخواب پشتشو میکنه و میگه پستمو
بلال (پشتمو بمال)
بدود (بگیر) خیلی از این کلمه خوشم میاد همه جا هم کاربرد داره و استفاده میکنیمثلا میگی
نادونمو بدود (ناخونمو بگیر)
دملال(دستمال) کاغذی هم که نگو ..............................