نوزده ماهگی دختر گلم
معصومه 19 ماهه:
سلام جیگرم!
سیزده بدر رفتیم باغ مادر بزرگ مامانی خیلی خوش گذشت معصومه جونم حسابی بازی کرد و خسته شد غروب که شد تو چادر مسافرتی باباجون خوابیدی و ما رفتیم وسطی بازی کردیم .عزیزم اون روز خیلی خسته شدی رسیدیم خونه غش کردی و خوابیدی.
جدیدا هر چی بهت میگیم میتونی ادا کنی مثل پرتقال سیب خونه صندلی و سفره سارا شیر فرش و هر چیز دیگه ای که دورو برت باشه بگیم بگو قشنگ ادا میکنی البته با لهجه زیبای خودت. انشاالله تصمیم دارم صداتو ضبط کنم تا برات بمونه جیگرم.
دو سه روزه سرما خوردی و امروز هم بردمت چکاب آزمایش خون ازت گرفتن.الهی مامان فدای دختر صبورش بشه اونقدر آروم گریه کردی که خانومه که ازت خون گرفت دلش برات سوخت دلبرم.
یه خبر خوش برات دارم اما دقیقه آخر برات میذارم این جوری هیجان انگیزتره . انشااله شنبه با عکسش برات میذارم
یه کار جدیدت اینه که خودت از یخچال آب میریزی و میخوری خیلی برات جالبه عزیزم روی پنجه پات وای می ایستی و آب میریزی
چون تو ایام عید بابا صبا خونه بود عادت کرده بودی بابا رو میدیدی صبها که بیدار میشی کل خونه رو میگردی میگی بابا بابا اونم با بغض.
شیرین زبون شدی حسابی جمله میگی در حد لالیگا خیلی زیبا و قشنگ حرف میزنی
ییم لالا اونیم؟ ییم عمه ؟ ییم مامانی؟ نی نی جوش؟ نینی جوجاس؟ بابا بفت آره؟
هم بییم؟(هم بخوریم) بلل می اونی؟ ماما! معموووووو اوش؟ (معصومه کوش؟ دالی میکنه) و خیلی جمله های دیگه اگه یادم اومد اضافه میکنم
نوید که یکی از عروسکاته میاری که ما پتو پیچش کنیم و تو لالایی بدی کل خونه راه میری و براش لالایی میخونی.