چی بووو
سلام عزیزکم امروز دوم محرمه و از فردا قراره بریم عزاداری دخترم
برات لباس مشکی گرفتم که بپوشی حالا فردا عکستو میذارم .
معصومه 14 ماه و 26 روزه :
چند روزه که با بابا یه بازی جدید میکنی اونم اینه که عقب عقب میری و میشینی رو پای بابایی یا اینکه
خودتو پرت میکنی رو پاهاش فدای گلم بشم من . بابا هم کلی ذوق میکنه و منو صدا میکنه تا کاراتو ببینم.
یه کلمه یاد گرفتی راه میوفتی تو خونه و میگی چی بووو چی بووو
فکر کنم میگی چی بود عاشق این کلمه ام
راه به راه به همه میگی نم نه یعنی ممنون ما هم میگیم خواهش میکنم تو میخندی
شیر که میخوای میری وسط اتاق میخوابی زمین و منو نگاه میکنی. دلبری نکن مامانی
تا بهت میگم بدو بریم بشورمت بدو بدو میری پشت در دستشویی و میگی آآآآآآآآآآآآآآآآ
وای وای جدیدا به مو حساس شدی . میکنیا میکنیا از ریشه
راه میری تو خونه و 5 دقیقه با تلفن حرف میزنی تازه برای اینکه جالب باشه وسطاش همش میگی ااد ااد
دوستت داریم مامانی
خدایا به خاطر این هدیه بزرگت ممنون و شکر