***معصومه ناز ما ******معصومه ناز ما ***، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه سن داره
**فاطمه بانوی ما ****فاطمه بانوی ما **، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

معصومه ، مسافر بهشت

6ماهگیشو نمی دونی!!!!!!!!!!!

1391/8/1 10:43
273 بازدید
اشتراک گذاری

معصومه 6 ماهه:

دخملمون تو 6 ماهگی به اوج تپلی خودش رسیده بود خداروشکر نه وزن اضافه داشت نه لاغر بود لپ همچون هلو دستا زردالو چشما نخودی وخوشمزه واااااااااااایییییی خیلی خوردنی شده بودی جیگرم.گیج شدم

یواش یواش میتونستی بشینی. جلوت بالش میذاشتیم که نیوفتی اما بعضی اوقات کج میشدی و میوفتادی .الهی !گریه‌آور

هوا سرد شده بود و دیگه نمیتونستم تنهایی ببرمت حموم بابایی هم دیر میومد میرفتیم خونه مامان جون یا زنگ میزدم اون میومد خونمون و تو رو میبردیم حموم .اونقد از حموم و آب بازی خوشت میومد که نگو میخواستی با انگشتات آب رو بگیری وقتی انگشتات رو باز میکردی و میدیدی آب نیست دوباره تلاش میکردی عسلکم.

niniweblog.com

خیلی شیرین شده بودی و هر روز یه چیز تازه یاد میگرفتی .مؤدب

باحرص زیاد دندونکتو میکشیدی به لثه هات و گازش میگرفتی فدات شم من ! اون موقع خیلی درد میکشیدی نه؟؟گریه‌آور

روزا فرش پذیرایی رو جمع میکردیم تا تو روروءک راحت برا خودت بچرخی کلی کیف میکردی وقتی بدون زور زدن رو سرامیکا سر میخوردی و بدنت مثل ژله میلرزید.جالب بود

صبا برات فرنی و حریره بادوم  یا چای و بیسکوییت درست میکردیم تا نوش جان کنی اما حریره بادوم زیاد دوست نداشتی فرنی رو ترجیح میدادی شکموی مامانی سرلاک و غذاهای حاضری دیگه بهت نمیدادم البته به غیر یه ماه که حریره بادوم (پوره)خوردی و دیگه لب نزدی اینا به غیر آوردن وزن اضافه کاذب و خراب کردن معده نی نیا فایده دیگه ای ندارن مگه نه مامانی؟؟؟؟ خودم برات سوپ خوشمزه و چرب درست میکردم .

niniweblog.com

بابایی تو رو روی سینه میخوابوند تا بلکه یه کم سینه خیز بری اما !!!!!! تنبل ما فقط بازی میکردی .نکته بین

از مشما باد کرده هم خیلی خوشت میومد یه دونه باد میکردیم و میدادیم دستت یه ساعت مشغول اون میشدیقاط زدم

 

 

 

                             

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)