(تفلد یه سالگیمه آخ جونمیییییییییی)
معصومه 12 ماهه:
سلام عیدتون مبارک
میخوام از دوازده ماهگی معصومه کوچولو بگم . توی این ماه خاله راضیه نامزد کرد و پرنده عشقشو پیدا کرد مبارک باشه خاله ای
راضیه عزیزم خوشبخت وعاقبت به خیر باشی و همیشه دوستت داریم
یه کوچولو روی پاهات می ایستادی و چند قدمی تاتی میکردی تا بهت میگفتیم تاتی تاتی ذوق میکردی و تنتو تکون میدادی و راه میوفتادی جیگر مامان . کار مامان وبابا این بود که مینشستیم و دست میزدیم تو هم دو سه قدم میومدی و میپریدی بغلمون .هر دو سه روز یه بار پیشرفت میکردی و دو سه قدم بیشترمیرفتی .
مادر جون برات یه ماشین کوچولو گرفته بود خیلی دوستش داشتی چهار دست وپا میرفتی دان دان میکردی.
وسط ماه مبارک رمضان بود که عمه مولودی داشت و ما رو دعوت کرده بود رفتیم اونجا خیلی خوش گذشت مخصوصا به شما فسقلی یه عالمه دوست پیدا کرده بودی و کیف میکردی. شب که از اونجا برگشتیم اونقدر خسته بودی که بد اخلاقی میکردی و من زود خوابوندمت مامانی.
معصومه خسته و گریان
چند روز بعد رفتیم پارک با بابایی تا شما سرسره بازی کنی خیلی دوست داریم با بچه ها ارتباط داشته باشی خیلی ذوق میکردی وقتی یه نی نی از سرسره سر میخورد به ما نگاه میکردی و میخندیدی چقد تو مهربونی مامان قندی من.
روز 23 ماه مبارک روز تولد قمری تو بود عسلم تولدت مبارک ماشالا کتاب میخوندی مثل فیلسوفا با دقت و ظریف وقتی کتاب ورق میزدی میگفتی بی بی بی یی یی یی فکر کنم میخوندی
یه کار دیگه خوشمل مامان این بود که چشمک میزدی و مامان غش میکرد
میرفتی جلوی میز تلوزیون دراز میکشیدی بعد به ما نگاه میکردی میگفتی نه نه نه نه دستاتم تکون میدادی عزیزم منظورت این بود که دست نمیزنم فدات شم باهوش من.
عاشق تیتراژ شبکه پویا بودی تا صداش در میومد خودتو تکون میدادی و میخندیدی.
مامان جون برات یه مجسمه مرغ و جوجه خریده بود خودمون هم یه مجسمه پرنده داریم مینشستی کنار اینا و باهاشون حرف میزدی میگفتی بی بی بی بعد بوسشون میکردی نمیدونم چی میگفتی ولی صدات خیلی شیرین بود.
ناز میکردی هر چیزی رو که دوست داشتی و با همه مهربون بودی هر کس رو که میخواستی بوس میکردی و دل میبردی .
دیگه یواش یواش در تدارک جشن تولدت بودیم خیلی کار داشتیم چون میخواستم یه تولد قشنگ برای دردونم بگیرم بابایی خیلی دوست داره عزیزم به من گفت هر چی نیازه برای معصومه جون بگیر و اصلا فکر پولشو نکن خیلی خرج کردم تا اون چیزی که میخوام از آب در بیاد کارت تولدتو خودم با کمک خاله ها و زندایی جون درست کردیم یه تولد کفشدوزکی در نظر داشتیم و همه تزیینات و کیک و لباست کفشدوزکی بود وواااااااااییییییی اونقدر کار بود که هر روز باید از خونه میرفتم بیرون ولی همش به دیدن روی ماه زندگیم می ارزید.
ماچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچ
یه سری کفشدوزک خریده بودم برای در ودیوار تو عاشقشون بودی بر میداشتی میبردی جلوی دماغت و مثلا بوسشون میکردی .
حالااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
تولد تولد تولدت مبارک
عزیز مامان صبح روزی که تولد شما بود مامان یاد روزی افتاد که تو رو دادن بغلش . تو که یه فرشته از جانب خدا اومده بودی پیش یه مامان و بابای زمینی تا دلشونو شاد کنی مامان اون روز خیلی گریه کرد و شاید صد بار بوست کردم و خداجونو شکر کردم .
واقعا دوستت داریم مامان جون بابا هم جونش و برات میده .امید زندگی ما
تولد یه سالگیت اونقدر قشنگ بود که همه خوششون اومده بود . شاید در شان یه فرشته کوچولو نبود اما باور کن مامان وبابا تمام تلاششون رو کردن تا تو شاد باشی و بهت خوش بگذره.
مامانی آخر ماه شهریور هم قراره بریم عکسای خوشگلی تو عکاسی زویا بندازیم منتظر باش...
کادوی مامان و بابا برای شما یه دستبند طلای کفشدوزکی که اسم
قشنگتو روش نوشته بودیم
باز هم بوووووووووووووووووووووووووووووووسبابت اومدنت تو بغل مون عسلم.
برای دیدن عکسای تولد بفرمایید به ادامه مطلب ....
ظ
خوشامد گویی
معصومه جون در لباس تولد
میوه های تولد نی نی معصومه
عکسای خوشمل مامان
به قول معصومه هم
دوست جونیای معصومه
از سمت چپ: ستایش جون , معصومه بانو , النا طلا و مبینا جیگر
دالی مامان!!!!!!!
دوستاشو خدا جون چقدر نازن
از سمت چپ:ستایش جون, ریحانه عسل, معصومه مامان, النا بلا , مبینا خانم
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ معصومه کو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ا
معصومه مامان زشته تو تولد که شیشه نمیخورن !!!!!!!!!!!
از سمت چپ:معصومه ما , فاطمه طلا, النا و مبینا ی عزیز,ریحانه عسل که دو ماه با معصومه فرق داره
فدات شم الهی پیر شی دختر نازم
گریه نکن دلبرم!!!!!!!!!!!!
معصومه طلا تو بغل مامان عاشقتم عزیزم
چه کادوهایی وااااااییییییییییییی عمو و زنعمو جون ممنون
کیکشو نگا ههههههههههههههههههه
وایییییییی چه چشایی
سالاد الویه کفشدوزکی