11 ماهگی عسل بانو
معصومه 10 ماه و 4 روزه :
سلام
دیگه موهای دخملمون بلند شده بود و مدل به مدل میبستم و ازش عکس میگرفتم .ماه ماهه دخترم خداااا
میرفتیم پارک یا پیاده روی بستنی میگرفتیم و میخوردیم معصومه بستنی خیلی دوست داره
هنوز به خوردن نخ و بازی با نخ عادت داشتی من که خیلی دوست داشتم این کارتو و ساکت میموندم تا تو به کارت برسی
دیگه یواش یواش رو سینه بلند میشدی و یه کوچولو میومدی جلو خیلی زود خسته میشدی عسلم
کامل بابا و مامان رو ادا میکردی خیلی قشنگ لپاتو باد میکردی و میگفتی بابا یا ماما. مامان فدات شه.
داش مشتی میشستی رو مبل و کیک میخوردی البته با یه عالمه کثیف کاری سرتو تکون میدادی و میگفتی به!
وایییییییییی یه خراب کاری دوباره مامانی این بود که موهاتو باز کوتاه کرد اما بدتر از قبل ایندفعه تو حمام وقتی موهات خیس بود کوتاهش کردم خیلی کوتاه شد ببخسید مامانی باسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسه؟
میز تلفن رو تخلیه میکردی و با وسایلش بازی میکردی هر روز کارم کاغذ جمع کردن بود از دست شما فسقلی
نخای موکت رو میگرفتی و میکشیدی تمام کناره های موکتامون نخ کش و شکافته شده. کتابات همه پاره پوره بود خلاصه این که این ماه کلا خرابکار شده بودی قند دلم.
دندون چهارمتم در اومده بود و 4 دندونه شدی .