جمله های سنجیده و زیرکانه دخترم
سلام عسل مامان
اومدم تا از شیرین کاریهای جدیدت بنویسم که دلمونو بردی !
یه روز صب که میخواستم برات صبونه تخم مرغ آبپز کنم:
مامان: معصومه جان تخم مرغ میخوری برات بپزم ؟
معصومه : (با عصبانیت ) نه نمیخورم !
مامان : من نمیدونم میخوری یا نه ولی برات میپزم ! ( به محض اینکه تخم مرغ رو از یخچال برداشتم تو دستم ترکید )
معصومه : ( با حالت تمسخر به مامان نگاه کرد و به پذیرایی رفت و با خودش گفت ؛) اعصابمو دورد (خورد) کردی تخم مرغه ترکید!!!
مامان :
وقتی به تبلت بابایی گیر میدی دیگه ولش نمیکنی ... دیشب سر نماز بودم تو و بابایی رو مبل نشسته بودین به
بابایی چند بار گفتی بابا تبلتتو میدی بابا گفت نه ؛ بابا حواسش نبود اما من تو رو که روبروم بودی میدیدم ! یکی
از پاهاتو محکم گرفتی و فشار دادی و از ته دل و با لرزش گفتی تبلتتو بدهههههههههههههههههههه . منم خندم
گرفت و توی نماز نتونستم خودمو نگه دارم و قهقهه زدم بابایی هم به خنده افتاد و کلا نمازم باطل شد...
آده میداااااااااااااااام !
این جمله ایه که ما این روزا خیلی ازت میشنوییم هر چیزی که از ما میخوای و نباید بهت بدیم یا در دسترس
نیست تو میگی آده میداااااام
خیلی قشنگ و مامانی میگی جوری که دلمون برات میسوزه
تو خوشحالی ؟ تو الان خوشحالی ؟
جمله ای که معصومه هنگام ناراحت کردنمون میزنه و شدیدا موزیانه ما رو به خنده وادار میکنه تا یادمون بره چه کار کرده
خلاصه مامانی این روزا با وجود تو هیچ غم و غصه ای تو زندگیمون راه پیدا نمیکنه و تمام خستگیمون با یه
لبخندت از تنمون در میاد گلم. ایشالا همیشه شاد باشی مهربونم.
راستی امشب که از دکتر مامانی اومدیم خونه و من از درد زیاد گریه میکردم اومدی بوسم کردی و گفتی الهی
بمیرم (دور از جونت مامانی)
بعد دستاتو بردی بالا و با دهن پر که داشتی کوکو میخوردی گفتی دودایا (خدایا) نینیمون فاطمه سالم بیاد بیرون ...
عاشقانه و از ته دل آمین گفتم چون مطمینم دعات به عرش رفت خدایا شکرت .